وقتی پشت سر پدرت از پله ها پایین می آیی و می بینی که چقدر آهسته می رود ، می فهمی پیر شده !
وقتی دارد صورتش را اصلاح می کند و دستش می لرزد ، می فهمی پیر شده !
وقتی بعد غذا یک مشت دارو می خورد ، می فهمی چقدر درد دارد اما هیچ چیز نمی گوید ...
و وقتی می فهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو است ، دلت می خواهد که بمیری !!